سیانور
سیانور

سیانور

مهم نوشتنته

میم برگشت.نمیدونم اصن رفته بود که برگرده یا نه.بهتره بگم میم خواست که برگرده.خواست که برگرده  اما من خوب فهمیده بودم رابطه و دوستی که اینجور بشه هیچ وقت هیچ وقت خوب نمیشه.میم رفت و نوشت برام که: رفتن همیشه اختیاری نیست آدم یه جاهایی رو مجبوره.نوشتم:نه من مثل اون روزهای دورم نه تو دیگه برای من همونی.بعد ها برای کاف اس ام اس زدم که دیگه تو زندگیم  نباش.اون هم جواب داد "روی چشم "و آخر اس ام اسش نوشت یا" علی" حتی.نکته مشترک کاف و میم دقیقا اینجا بود که حتی اسمشون هم ناراحتم میکرد.باعث میشد تپش قلب بگیرم و داغ شم.و من اینجوری از میم که خیلی دوستش داشتم به خاطر آرامشی که خراشیده بود گذشتم.کاف اسونتر بود.چون هم اینکه اصلا دوستش  نداشتم و منظق من توجیه می کرد که ما دوست های خوبی  برای هم نخواهیم شد.کاف ترس بدی رو تو وجود من انداخت:سه باره آسیب دیدن.خودش دومی بود  ,.نکته مهمی که در مورد این , رابطه ها بهش رسیدم وقتی بود که داشتم با سجاد صحبت میکردم و می گفتم من خوب یادگرفتم از آدمایی که اذیتم می کن دل بکنم.و حتی میتونم در رو ببندم رو به بقیه و هیچ آدمی رو راه ندم.البته این خیلی بده.من دارم همه رو با یک عینک مبینم.الان که نگاه می کنم میبینم که بلاگفا هم یک دوست بود .دوستی که خطا کرد و ارشیوم رو به هم زد و من دو ماه ننوشتم.اما باز برگشتم بهش.باز برگشتم و نوشتم میخام یه بار دیگه بهش اطمینان کنم.باید با بلاگفا هم مثل بقیه رفتار میکردم.یعنی اصل" شانس دومی در زندگی من وجود نداره".بلاگفا زخمیم کرد.حد اعتماد و اطمینانم رو به جایی رسوند که قبل از زدن آیکون نشر مطلب یه کپی تو صفحه word بگیرم.اعتراف میکنم بلاگفا رو دوست داشتم.قالبش رو ، دسترسی اسون و سریعش رو.اما باید دل می کندم تا بیشتر از این زخمی نشم.چون مهم نوشتنه.بلاگفا بهونه است.الان هم یک گور بابای بلاگفا توام با کمی حس لعنتی وصف نشدنی در باب علاقه ام بهش میگم و انگشت وسطیم رو به اقای علیرضا شیرازی نشون میدم..و حیف اون اسم علیرضایی که داره.چون من عموما اسم هایی که با عین شروع میشه رو دوست دارم.

پس  گور بابات بلاگفا و فاک علیرضا شیرازی.با نام و یاد خدا شروع میکنیم:)

پی نوشت:لینک ها فعلا برای دیگر سرویس دهنده هاست به غیر از بلاگفا تا ببینم انها چه تصمیمی می گیرند.

نظرات 4 + ارسال نظر

چرا کامنت من اینجا نیست ؟ :|

ینی بلاگ کای داره مسخره بازی در میاره؟؟؟؟

حیف که عادت دارم به بلاگفا و نمیتونم ازش دل بکنم وگرنه قطعا دیگه اونجا نمیموندم.

بهتره بعضی موقع ها به عادت ها نه گفت

سرهنگ 1394/06/28 ساعت 11:52

بدبختانه ، زیادی راس می گی .

بدبختانه:(

بانوچه 1394/06/27 ساعت 19:05 http://banoooche.blog.ir

بعضی وقتا آدم واقعا باید بره، موندنش شاید دلشو راضی کنه اما نهایتاً به ضرر ِ خودش تموم میشه... مثل من که قید بلاگفا رو زدم تا بیشتر از اون زخمی نشم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد